آراد نهایت عشق ما

عشق من

سلام پسرم عزیز دلم چهارشنبه 16 / 06  رفتیم کرج و در بدو ورود یه شوک به مامانی وارد شد که حسابی ترسیدم (به خاطر انتن ندادن موبایل) فرداش هم رفتیم تهران نمایشگاه مادر و کودک اما چیز خاصی نظرم رو جلب نکرد بعدش رفتیم واسه شما پسر قشنگم یه مقدار خرید کردیم (واییییییییییییییی یه لباسای خوشکلی واست گرفتیم که حد نداره) بعدش هم رفتیم دربند و ناهار خوردیم (خیلی چسبید اخه کلی زغال اخته و لواشک هم خوردم) جمعه هم عروسی آقا امیر پسر عمه بابا بود که رفتیم و خیلی خوش گذشت شنبه هم برگشتیم به لونمون الهی مامان قربونت بره   یکشنبه هم که شما اصلا تکون نخوردی و ما رو حسابی ترسوندی آخرش مجبور شدیم بریم بیمارستان و بعد از معای...
22 شهريور 1390

خرید سیسمونی

سلام پسر قشنگم الهی مامان فدات شه یه مدت نتونستم آپ کنم معذرت میخوام اما با خبرای جدید اومدم 4 شنبه عید فطر بود و من و احسان رفتیم چند تا مغازه و مدل های گالسکه و ... رو دیدیم و 1 مدل هم انتخاب کردیم 1 شنبه هم مامانم اومد اصفهان و رفتیم و سفارش سرویس خواب و گالسکه و ..... رو دادیم دست مامانی و بابایی درد نکنه ایشالا هر موقع تکمیل شدن عکساشو واست میذارم تا در آینده ببینیشون گل پسرم به موقع بیا منتظرتیم میدونستی مامان و بابا خیلی دوست دارن؟؟؟؟!!!     ...
15 شهريور 1390

عشقم ورودت به هفت ماهگی مبارک

سلام پسر قشنگم الهی من فدات شم ورودت به ماهه هفتم مبارککککککک فقط سه ماهه دیگه مونده گلم الان تو هفت ماه هستی یعنی من و شما شش ماه رو با هم دیگه پشت سر گذاشتیم خیلی خوشحالم عزیزم به خاطر داشتن همسفری به این خوبی عزیز دلم یه اتفاق دیگه که منو خیلی خوشحال کرد این بود که تکون خوردنت رو از روی لباسم دیدم و کلی ذوقیدم این رخداد در تاریخ  04/06/90 اتفاق افتاد مامان و بابا خیلی دوست دارن ...
5 شهريور 1390

بالاخره طلسم شکسته شد

سلام عزیز دلم سلام آراد مامان الهی من فدات شم که روز به روز بیشتر شیطونی میکنی وروجکم بالاخره احسان جونم دیروز تونست شما رو حس کنه آره جونم در تاریخ 1/06/90 ساعت 3:20 بابایی عزمشو جزم کرد تا شما رو احساس کنه و  شما هم با  3 تا تکون درست و حسابی و به صورت متوالی واسه بابا خودنمایی کردی و منو بابا کلی ذوقیدیم ای جان نمیدونی چه حس خوبیه گلم (متاسفم که مامان نمیشی ) دیشب هم مامان لادن و عمه و عمو رفتن حالا دوباره تهنایییییییم دست مامان لادن درد نکنه این مدت خیلی زحمت کشید         و مخصوصا غذاهای خوشمزه ایی که میپخت و ما میل...
2 شهريور 1390

اسباب کشی

سلام گل پسر سلام جوجه مامان  عزیزم این مدت نتونستم بیام نت و واست مطلب بذارم آخه درگیر جمع کردن وسایل و اسباب کشی بودیم دست مامانی درد نکنه همه زحمات با اون بود همه وسایل رو مامانم جمع کرد ، احسان جون که سر کار بود منم که نمی تونستم بالاخره شنبه 22 مرداد وسایل رو جابه جا کردیم دوشنبه هم مامان لادن و عمه اومدن دستشون درد نکنه من هنوز بی حالم با اینکه خیلی کاری نکردم اما اصلا جون ندارم  همش دلم میخواد    بخوابم عشق من دیگه تکونات خیلی خیلی بیشتر شده و من حسابی حال میکنم اما احسان جونم هنوز  نتونسته احساست کنه فرشته من واسمون دعا کن مخصوصا تو این ماه عزیز و ...
30 مرداد 1390

خونه و ....

سلام پسر گلم آراد جونم بالاخره یه خونه پیدا کردیم گلم جون دلم دعا کن زودتر بریم تو خونه خودمون     عزیز دلم چرا اینقدر واسه بابا ناز میکنی تا میاد لمست کنه دیگه تکون نمیخوری احسان جونم دیشب خیلی خسته بود اما با کلی ذوق منتظر تکونای شما بود اما شما ..... فکر کنم اون تو داری حسابی حال میکنی و به ما میخندی قند عسلم قشنگ مامان یه کمی با تکونات  دل بابا رو شاد کن عزیزکم مامان و بابا عاشقتن     راستی عزیزم مامان یادش رفت تا از همه خاله ها که واسه انتخاب اسمت مامانو همراهی کردن و تبریک گفتن تشکر کنه همین جا از همشون ممنونیم که با نظراتشون ما رو همراهی میکنن ...
16 مرداد 1390

آراد فرشته من

سلام عشق        من پسر قشنگم من و احسان جونم تصمیم گرفتیم که اسم شما آقا آراد باشه اما از اونجایی که ممکنه مامان خانم از یه اسم دیگه خوشش بیاد  ، ممکنه اسم شما تغییر پیدا کنه اما از این لحظه به بعد ما شما رو با اسم آراد صدا میزنیم امیدوارم از اسمت خوشت بیاد و این اسم برازندت باشه عزیزم                                          دلبرکم معنی اسمت در سایت ثبت احوال این چنین نگاشته شده: 1- (اَعلام) (در آ...
16 مرداد 1390

اولین تکون خوردن پسرم

سلام عزیز دلم نمی دونی چقدر مامان رو ذوق زده کردی        وقتی اون حس قشنگ رو بهم دادی هی وای من الهی فدات شم نمیدونی چقدر   خوشحال میشم و ناخداگاه خنده رو لبم نقش میبنده         وقتی شروع میکنی به وول خوردن ای جونم عزیز دلم اولین تکون خوردنت رو به طور رسمی در تاریخ 8/5/90  ساعت 7:30 صبح خانه مامان لادن احساس کردم اما از اونجایی که من یه خورده گیجم     اصلا نفهمیدم که شما داری تو دلم هنر نمایی میکنی اما این حرکات ادامه پیدا کرد و من فهمیدم که شما داری واسه من ناز میکنی   دلبندم        ...
11 مرداد 1390

رستم پیچ

سلام  پسر  قشنگم سلام گوگولی  مامان  الهی فدات شم الان خانه مامان لادن هستیم  دیشب با مامان لادن و عمه ملی و عمو جون رفتیم بیرون و کلی خوش گذشت  بلال  و گردو هم میل کردیم و حالشو بردیم اما عمه ملی نخورد!!!!!!! واسه شام  هم به پیشنهاد مامان لادن رفتیم   رستم پیچ و                            ساندویچ         2 کیلویی خوردیم    دلت آب نشه شما هم خوردی بعدش هم اومدیم خونه                           فردا ه...
3 مرداد 1390