آراد نهایت عشق ما

آرادم فقط 60 روز دیگه مونده

سلام آرادم سلام پسر قشنگم الهی مامان فدات شه خیلی شیطونی میکنی عزیزم از دیروز  تا امروز صبح نمیدونم دستت بود یا پات که گذاشته بودی سمت چپ شکمم و به طور وحشتناکی فشار میدادی احساس میکردم الان شکمم پاره میشه و میپری بیرون قند عسلم مامان جان نکنه جات تنگه الهی فدات شم قربونت برم  گل پسرم مگه اون تو چه خبره ؟؟؟؟؟؟ فکر کنم داری فوتبال بازی میکنی مامان جان؟؟؟ آره عزیزم؟؟؟؟!!!!!!   دردونه من فقط 60 روز دیگه مونده تا ببینمت ، تا بغلت بگیرم وایییییییییییی خیلی خوفههههههههه عاشقتم مامانی من و بابا بی صبرانه روز شماری میکنیم ...
12 مهر 1390

ورودت به هشت ماهگی مبارک

نفسم سلام   دلبندم امروز صبح موقع صبحانه فهمیدم که شما 2 روزه رفتین تو هشت ماه   من فکر میکردم پایان هفته 32 هفت ماه تمام میشه اما خاله فاطی گفت پایان هفته 31 میدونی که مامان خانم یه خورده .....   عزیزم مبارکت باشه فقط 9 هفته دیگه مونده    ووییییییییییی یه جوریم شد   عشقم دیشب خاله فاطی  و عمو خونموم بودن شام هم رفتیم بیرون دیگه اصلا حوصله غذا درست کردن    ندارم خیلی زود خسته میشم   شما دیشب کلی خود نمایی کردی و حسابی وووول خوردی و فاطی جون میدیدت و ذوق میکرد عمرمونی عشقم      ...
9 مهر 1390

عروسی

سلام عشقم    عزیز دلم 5 شنبه رفتیم عروسی خاطره (دختر عمه مامان) خوش گذشت وایییییییی شیدرخ رو هم دیدم نمیدونی چه جیگری شده بود یادم رفت ازش عکس بگیرم حتما عکسشو میذارم راستی عکس هم گرفتیم که خیلی خوشگل شد ایشالا چاپ شد میذارم عاشقتیم عزیز دلم             فونت زيبا ساز ، نایت اسکین       ...
8 مهر 1390

خاطرات گذشته

سلام قند عسلم سلام 1300 گرمی من عزیز دلم امروز رفتم پیش خانم دکی و دوباره صدای گوشولوت رو شنیدم خانم دکی گفت معلومه که خیلی وروجکی عمر من امروز یه سونو داشتم که وزنت رو 1300 گرم نشون داد الهی مامان فدات شه                     مامان اصلا باورم نمیشه که اینقدر زود گذشت به گذشته که نگاه میندازم دلم  تنگ میشه نفسم قبل از هفته بیستم هی تقویم رو چک میکردم و تو نی نی سایت بارداری هفته به هفته رو میخوندم  و میگفتم کی میشه که برسم به اون هفته های آخر  عسلم امروز واسه بار هزارم هفته 31 رو خوندم و دیدم تا هفته 40 چیز دیگه ایی نمونده ...
6 مهر 1390

سالگرد ازدواجمون مبارک

سلام نفسم امروز دومین سالگرد ازدواج من و  احسان جونم هست   اما امروز جایی نرفتیم   آخه بابایی خیلی مشغله داره       و گرفتاره ایشالا ساله دیگه سه نفری خوش میگذرونیم عزیزکم دیروز مامانی و بابایی اومدن و وسایلی که واسه شما خریده بودن رو آوردن دست گلشون درد نکنه امروز هم رفتن الهی دورت بگردم از ظهر تا حالا هی خودتو سفت میکنی و یه جا گلوله میشی الهی قربونت برم منم که طبق معمول ذوقت رو میکنم ای جونم الان 2 بار بالا و پایین شدی عشقم از  دیروز هم وارد هفته 31 شدی و به پایان هفت ماهگیت چیزی نمونده وایی که از خدامه این هفته های آخر هم مثل برق و باد ب...
1 مهر 1390

آز دیابت

سلام قند عسلم سلام تاج سرم 5شنبه رفتم آز دیابت دادم 1 ساعت هم اونجا بودم بعدشم با یه شربت قند ازم پذیرایی کردن دیشب با احسان جون رفتیم جواب آز دیابت رو گرفتیم به خاله منا زنگیدم و کلی راهنماییم کرد و بهم اس ام اس داد و دلدریم داد( مرسی منا جونم) اما یه کمی نگرانم احسان جون میگه نگران نباش اگه منم یه قند بخورم قندم میره بالا چه برسه به یه لیوان شربت قند اما عسلم روند آزمایش اینجوریه حتما حکمتی داره انشاالله یکشنبه میرم پیش خانم دکی و امیدوارم چیزی نباشه دعا کن شکلات من راستی پسرم الان دیگه حرکاتت خیلی مشخص شده و من جابجایی شکمم رو به طور واضح میبینم و کلی ذوق میکنم 1 شنبه شب نشسته بودم که یه دفعه دیدم چ...
29 شهريور 1390

عشق من

سلام پسرم عزیز دلم چهارشنبه 16 / 06  رفتیم کرج و در بدو ورود یه شوک به مامانی وارد شد که حسابی ترسیدم (به خاطر انتن ندادن موبایل) فرداش هم رفتیم تهران نمایشگاه مادر و کودک اما چیز خاصی نظرم رو جلب نکرد بعدش رفتیم واسه شما پسر قشنگم یه مقدار خرید کردیم (واییییییییییییییی یه لباسای خوشکلی واست گرفتیم که حد نداره) بعدش هم رفتیم دربند و ناهار خوردیم (خیلی چسبید اخه کلی زغال اخته و لواشک هم خوردم) جمعه هم عروسی آقا امیر پسر عمه بابا بود که رفتیم و خیلی خوش گذشت شنبه هم برگشتیم به لونمون الهی مامان قربونت بره   یکشنبه هم که شما اصلا تکون نخوردی و ما رو حسابی ترسوندی آخرش مجبور شدیم بریم بیمارستان و بعد از معای...
22 شهريور 1390