عشق من
سلام پسرم عزیز دلم چهارشنبه 16 / 06 رفتیم کرج و در بدو ورود یه شوک به مامانی وارد شد که حسابی ترسیدم (به خاطر انتن ندادن موبایل) فرداش هم رفتیم تهران نمایشگاه مادر و کودک اما چیز خاصی نظرم رو جلب نکرد بعدش رفتیم واسه شما پسر قشنگم یه مقدار خرید کردیم (واییییییییییییییی یه لباسای خوشکلی واست گرفتیم که حد نداره) بعدش هم رفتیم دربند و ناهار خوردیم (خیلی چسبید اخه کلی زغال اخته و لواشک هم خوردم) جمعه هم عروسی آقا امیر پسر عمه بابا بود که رفتیم و خیلی خوش گذشت شنبه هم برگشتیم به لونمون الهی مامان قربونت بره یکشنبه هم که شما اصلا تکون نخوردی و ما رو حسابی ترسوندی آخرش مجبور شدیم بریم بیمارستان و بعد از معای...