بد جوری خورد تو ذوقم
سلام فرشته من
از دیروز تا حالا دپرسم
آخه به امید اینکه صدای قلبت رو بشنوم رفتم دکتر اماخانم دکتر گفت فعلا نمیتونم صداشو بشنوم
منم کلی تو ذوقم خورد
بعدش اومدم خونه و دیگه حوصله هیچ کاری نداشتم
وقتی احسان اومد و منو اونجوری دید کلی نگران شد و ناراحت
اما واسه اینکه حال و هوای من عوض بشه رفتیم بیرون و شام هم رفتیم سوران (کلی هم دلم هوای خاله صدیقه رو کرده بود) از بخت خوب من اونا هم اومدن اونجا و من یه خورده شاد شدم
اما الان همش تو فکرم و ثانیه شماری میکنم واسه 9 خرداد تا برم دکتر و صدای قلبت رو بشنوم (خدا کنه)
دنیای منی عسلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی