آراد نهایت عشق ما

خاطرات گذشته

سلام قند عسلم سلام 1300 گرمی من عزیز دلم امروز رفتم پیش خانم دکی و دوباره صدای گوشولوت رو شنیدم خانم دکی گفت معلومه که خیلی وروجکی عمر من امروز یه سونو داشتم که وزنت رو 1300 گرم نشون داد الهی مامان فدات شه مامان اصلا باورم نمیشه که اینقدر زود گذشت به گذشته که نگاه میندازم دلم تنگ میشه نفسم قبل از هفته بیستم هی تقویم رو چک میکردم و تو نی نی سایت بارداری هفتهبه هفته رو میخوندم و میگفتم کی میشه که برسم به اون هفته های آخر عسلم امروز واسه بار هزارم هفته 31 رو خوندم و دیدم تا هفته 40 چیز دیگه ایی نمونده یه باره دلم تنگ شد واسه روزا و ماههای اول قشنگ من خیلی همسفر خوبی هستی شاید واسه همین از همین الان دلتنگ اون روزام خاله نادی...
9 مهر 1390

صدای زندگی

سلام آرادم مامانی بالاخره صدای قلب کوشولوت آپلود شد عاشقتیمممممممممممممم ...
9 مهر 1390

آز دیابت

سلام قند عسلم سلام تاج سرم 5شنبه رفتم آز دیابت دادم 1 ساعت هم اونجا بودم بعدشم با یه شربت قند ازم پذیرایی کردن دیشب با احسان جون رفتیم جواب آز دیابت رو گرفتیم به خاله منا زنگیدم و کلی راهنماییم کرد و بهم اس ام اس داد و دلدریم داد( مرسی منا جونم) اما یه کمی نگرانم احسان جون میگه نگران نباش اگه منم یه قند بخورم قندم میره بالا چه برسه به یه لیوان شربت قند اما عسلم روند آزمایش اینجوریه حتما حکمتی داره انشاالله یکشنبه میرم پیش خانم دکی و امیدوارم چیزی نباشه دعا کن شکلات من راستی پسرم الان دیگه حرکاتت خیلی مشخص شده و من جابجایی شکمم رو به طور واضح میبینم و کلی ذوق میکنم 1 شنبه شب نشسته بودم که یه دفعه دیدم چنان ضرباتی ...
9 مهر 1390

سالگرد ازدواجمون مبارک

سلام نفسم امروز دومین سالگرد ازدواج من و احسان جونم هست اما امروز جایی نرفتیم آخه بابایی خیلی مشغله داره و گرفتاره ایشالا ساله دیگه سه نفری خوش میگذرونیم عزیزکم دیروز مامانی و بابایی اومدن و وسایلی که واسه شما خریده بودن رو آوردن دست گلشون درد نکنه امروز هم رفتن الهی دورت بگردم از ظهر تا حالا هی خودتو سفت میکنی و یه جا گلوله میشی الهی قربونت برم منم که طبق معمول ذوقت رو میکنم ای جونم الان 2 بار بالا و پایین شدی عشقم از دیروز هم وارد هفته 31 شدی و به پایان هفت ماهگیت چیزی نمونده وایی که از خدامه این هفته های آخر هم مثل برق و باد بگذرن چند روز پیش که با احسان جون حرف میزدم اصلا باورمون نمیشد که 6 ماه (از وقت...
9 مهر 1390

عشق من

سلام پسرم عزیز دلم چهارشنبه 16 / 06 رفتیم کرج و در بدو ورود یه شوک به مامانی وارد شد که حسابی ترسیدم (به خاطر انتن ندادن موبایل) فرداش هم رفتیم تهران نمایشگاه مادر و کودک اما چیز خاصی نظرم رو جلب نکرد بعدش رفتیم واسه شما پسر قشنگم یه مقدار خرید کردیم (واییییییییییییییی یه لباسای خوشکلی واست گرفتیم که حد نداره) بعدش هم رفتیم دربند و ناهار خوردیم (خیلی چسبید اخه کلی زغال اخته و لواشک هم خوردم) جمعه هم عروسی آقا امیر پسر عمه بابا بود که رفتیم و خیلی خوش گذشت شنبه هم برگشتیم به لونمون الهی مامان قربونت بره یکشنبه هم که شما اصلا تکون نخوردی و ما رو حسابی ترسوندی آخرش مجبور شدیم بریم بیمارستان و بعد از معاینه خانم دکی بهم گفت با...
9 مهر 1390

خرید سیسمونی

سلام پسر قشنگم الهی مامان فدات شه یه مدت نتونستم آپ کنم معذرت میخوام اما با خبرای جدید اومدم 4 شنبه عید فطر بود و من و احسان رفتیم چند تا مغازه و مدل های گالسکه و ... رو دیدیم و 1 مدل هم انتخاب کردیم 1 شنبه هم مامانم اومد اصفهان و رفتیم و سفارش سرویس خواب و گالسکه و ..... رو دادیم دست مامانی و بابایی درد نکنه ایشالا هر موقع تکمیل شدن عکساشو واست میذارم تا در آینده ببینیشون گل پسرم به موقع بیا منتظرتیم میدونستی مامان و بابا خیلی دوست دارن؟؟؟؟!!! ...
9 مهر 1390

عشقم ورودت به هفت ماهگی مبارک

سلام پسر قشنگم الهی من فدات شم ورودت به ماهه هفتم مبارککککککک فقطسهماهه دیگه مونده گلم الان تو هفت ماه هستی یعنی من و شماشش ماه رو با هم دیگه پشت سر گذاشتیم خیلی خوشحالم عزیزم به خاطر داشتن همسفری به این خوبی عزیز دلم یه اتفاق دیگه که منو خیلی خوشحال کرد این بود کهتکون خوردنترو از روی لباسم دیدم و کلی ذوقیدم این رخداد در تاریخ 04/06/90 اتفاق افتاد مامان و بابا خیلی دوست دارن ...
9 مهر 1390